حکایت کردن. نقل کردن. تحدیث. (تاج المصادر بیهقی). قصه کردن، خبر کردن. تحدث، یاد کردن. مذکور ساختن، سخن گفتن، وصف کردن، انشاد. (تاج المصادر بیهقی). - حدیث از کسی کردن، رسو. (تاج المصادر بیهقی). ذکر
حکایت کردن. نقل کردن. تحدیث. (تاج المصادر بیهقی). قصه کردن، خبر کردن. تحدث، یاد کردن. مذکور ساختن، سخن گفتن، وصف کردن، انشاد. (تاج المصادر بیهقی). - حدیث از کسی کردن، رسو. (تاج المصادر بیهقی). ذکر
در خبر است که روزی حسنین و فاطمه علیهم السلام گلیمی بر خود پوشیده داشتند و امیرالمؤمنین علی علیه السلام چون به خانه درآمد نیز به زیر آن گلیم رفت و رسول اکرم که به دیدار دختر و داماد و دو سبط خویش بدانجا رفت نیز به زیر گلیم درآمد. در این وقت از ناحیۀ قدس به جبرئیل ندا رسید که من آسمانها وزمینها را جز برای این پنج تن فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها نیافریدم. جبرئیل هم استدعا کرد که ششم آن پنج تن باشد و به زیر آن گلیم شود، و اجازت یافت. این حدیث را برای استشفا بر سر بیماران روایت کنند
در خبر است که روزی حسنین و فاطمه علیهم السلام گلیمی بر خود پوشیده داشتند و امیرالمؤمنین علی علیه السلام چون به خانه درآمد نیز به زیر آن گلیم رفت و رسول اکرم که به دیدار دختر و داماد و دو سبط خویش بدانجا رفت نیز به زیر گلیم درآمد. در این وقت از ناحیۀ قدس به جبرئیل ندا رسید که من آسمانها وزمینها را جز برای این پنج تن فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها نیافریدم. جبرئیل هم استدعا کرد که ششم آن پنج تن باشد و به زیر آن گلیم شود، و اجازت یافت. این حدیث را برای استشفا بر سر بیماران روایت کنند